دوران تحول (بخش دهم - قسمت هشتم - جزء پاياني )
(( بر اثر گزارش براتعلي به رفقايش مبني بر اينكه اميرخان جنگلي ها را پناه داد خانه اش را آتش زدند و خودش را نفهميديم به چه سرنوشتي دچار شد . راهنماي ما اسدالله بعد از چند شبانه روز راه پيمايي از ماركوه نزديكي هاي شهسوار سردرآورد و به دنبال فرامرز نام كه از دوستانش بود رفت و او پس از استحضار از ماجراي فراريان از مهمانهايش پذيرايي نمود و هنگام خداحافظي به اسدالله سپرد كه ما را در كليجان به خاني نام يكبالي تحويل دهد خاني يكبالي هم دستور داد ما را نزد محمد رضا خان سرليلي ببرد و اسدالله مطابق دستورات آنها عمل نمود . محمدرضا خان سرليلي يكي از قدرتمندان محل بود و در ليل و سرليل كه از قراء متعلق به امين ديوان لاهيجي است نفوذ كامل داشت ; محمدرضا خان چند تن از زير دستانش را به سراغ حيدرخان و قره خان فرستاد و آنها را احضار نمود و مژده آمدن ميرزا را به آنها داد , آنها نيز كه به شكار رفته بودند كارشان را ناتمام گذاشته به حضور ميرزا رسيدند . محمدرضا خان پيش از رسيدن حيدرخان براي مهمانهايش گوشت و برنج و روغن و چاي فرستاد و دستور داد كه در نهايت آزادي در محل اختفاء به سر برند و ترس و واهمه اي به دل راه ندهند حتي از افروختن آتش دريغ نورزند , احيانا اگر مورد حمله خرس هاي وحشي قرار گرفتند هيزم هاي نيمه افروخته را به سويشان پرتاب كنند زيرا خرس ها نوعا از آتش گريزانند و چون پشمالو هستند از ترس آنكه مبادا بسوزند و آتش بگيرند فرار مي كنند . حيدر خان ديلماني و قره خان تا محظوري در ميان نبود خودشان راهنمايمان شدند و از آن پس ما را به چند بلد امين سپردند و به آنها ماموريت دادند كه بايستي ما را سالما به مشهدي قلندر شير بجاري تحويل داده رسيد بياورند و الا جانشان در معرض خطر است . بلدها ما را سالم به مقصد رسانيدند . حالا وقتي است كه بايد از آب سفيد رود بگذريم در حالي كه هيچ يكمان شنا كردن نمي دانيم مشهدي قلندر گفت : گذشتن از آب سفيد رود دشوار نيست ولو آنكه هيچ كدامتان شنا كردن را ندانيد تنها شرطش اين است كه مضطرب نشويد و داد و قال راه نياندازيد و به ما دستور داد كه سه نفر بازوي يكديگر را چنان سفت و محكم بگيريم مثل آنكه بهم قفل شده ايم آن وقت يكي از سه نفر انگشت بزرگ پاي راستش را به دست خواهد گرفت و آن را ول نخواهد كرد و كافي است كه روي آب پا بزند و شماها نيز مانند او دست و پا بزنيد و به جلو برانيد خواهيد ديد كه در اندك زماني به آن طرف آب سفيد رود رسيده ايد . مشهدي قلندر شير بجاري چون شناگر قابلي بود و مكررا از روي آب سفيد رود گذشته بود ما را در چند نوبت بدين طريق سالم به آن طرف آب رسانيد . ))
(( بر اثر گزارش براتعلي به رفقايش مبني بر اينكه اميرخان جنگلي ها را پناه داد خانه اش را آتش زدند و خودش را نفهميديم به چه سرنوشتي دچار شد . راهنماي ما اسدالله بعد از چند شبانه روز راه پيمايي از ماركوه نزديكي هاي شهسوار سردرآورد و به دنبال فرامرز نام كه از دوستانش بود رفت و او پس از استحضار از ماجراي فراريان از مهمانهايش پذيرايي نمود و هنگام خداحافظي به اسدالله سپرد كه ما را در كليجان به خاني نام يكبالي تحويل دهد خاني يكبالي هم دستور داد ما را نزد محمد رضا خان سرليلي ببرد و اسدالله مطابق دستورات آنها عمل نمود . محمدرضا خان سرليلي يكي از قدرتمندان محل بود و در ليل و سرليل كه از قراء متعلق به امين ديوان لاهيجي است نفوذ كامل داشت ; محمدرضا خان چند تن از زير دستانش را به سراغ حيدرخان و قره خان فرستاد و آنها را احضار نمود و مژده آمدن ميرزا را به آنها داد , آنها نيز كه به شكار رفته بودند كارشان را ناتمام گذاشته به حضور ميرزا رسيدند . محمدرضا خان پيش از رسيدن حيدرخان براي مهمانهايش گوشت و برنج و روغن و چاي فرستاد و دستور داد كه در نهايت آزادي در محل اختفاء به سر برند و ترس و واهمه اي به دل راه ندهند حتي از افروختن آتش دريغ نورزند , احيانا اگر مورد حمله خرس هاي وحشي قرار گرفتند هيزم هاي نيمه افروخته را به سويشان پرتاب كنند زيرا خرس ها نوعا از آتش گريزانند و چون پشمالو هستند از ترس آنكه مبادا بسوزند و آتش بگيرند فرار مي كنند . حيدر خان ديلماني و قره خان تا محظوري در ميان نبود خودشان راهنمايمان شدند و از آن پس ما را به چند بلد امين سپردند و به آنها ماموريت دادند كه بايستي ما را سالما به مشهدي قلندر شير بجاري تحويل داده رسيد بياورند و الا جانشان در معرض خطر است . بلدها ما را سالم به مقصد رسانيدند . حالا وقتي است كه بايد از آب سفيد رود بگذريم در حالي كه هيچ يكمان شنا كردن نمي دانيم مشهدي قلندر گفت : گذشتن از آب سفيد رود دشوار نيست ولو آنكه هيچ كدامتان شنا كردن را ندانيد تنها شرطش اين است كه مضطرب نشويد و داد و قال راه نياندازيد و به ما دستور داد كه سه نفر بازوي يكديگر را چنان سفت و محكم بگيريم مثل آنكه بهم قفل شده ايم آن وقت يكي از سه نفر انگشت بزرگ پاي راستش را به دست خواهد گرفت و آن را ول نخواهد كرد و كافي است كه روي آب پا بزند و شماها نيز مانند او دست و پا بزنيد و به جلو برانيد خواهيد ديد كه در اندك زماني به آن طرف آب سفيد رود رسيده ايد . مشهدي قلندر شير بجاري چون شناگر قابلي بود و مكررا از روي آب سفيد رود گذشته بود ما را در چند نوبت بدين طريق سالم به آن طرف آب رسانيد . ))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر