دوران تحول (بخش دهم - قسمت اول)


میرزا کوچک خان بعد از تسلیم شدن حاجی احمد , منطقه فومنات را ترک گفت و با قوا همراهش از حوزه ((بیه پس)) به حوزه ((بیه پیش)) (دو اصطلاحی که از قدیم الایام به جریان آب سفید رود می گویند که معرف غرب و شرق گیلان است ) هجرت نمود . بعد از تسلیم دکتر حشمت و استماع خبر اعدامش , به نقاطی که خود نمی دانسته کجا است پیش می رفت و متداولا جا عوض می کرد . در طول مدت این عقب نشینی بی نظم و نقشه , قوا دولت همه جا وی را تعقیب می نمود لیکن موفق به دستگیریش نمی شد زیرا با جنگ و گریز , همچون ماهی از دست می رفت . مجاهدین خسته و کوفته شده قدرت مقاومتشان تدریجا سلب و به تسلیم راضی می شدند . چون گذشته از خطر جنگ , بی خوابی و فقدان آذوقه آنها را از پا درمی آورد . غذای روزانه جنگلی ها منحصر شده بود به مقداری برنج برشته و مغز گردو و چیز دندان گیر دیگری به چنگشان نمی آمد و مجال تهیه نیز به آنها داده نمی شد به علاوه خط سیرشان مجهول و ارتباط منظمشان قطع شده بود , یک دسته از دامنه می رفت , دسته دیگر به قله متوجه می شد , سومی به دره سرازیر می گشت , جمعی در حال جنگ , عده ای مهیای گریز , به اصطلاح معروف ((هر کسی کار خودش , بار خودش , غله به انبار خودش )) . واماندگان و کسانی که توانایی حرکت نداشتند یا اصلا فراموش می شدند و یا اگر رمقی داشتند می بایست خود به چاره جویی کارشان برمی خیزیدند , که یا تک تک و دسته جمعی به قواء دولت نزدیک و تسلیم می شدند و یا بعضی ها که قدری ترسوتر بودند با لباس مبدل , خود را به نقاط امن می رساندند . میرزا که وضع را وخیم دید ناچار شد در ((گاوبن)) برای همراهانش نطقی ایراد کند .

هیچ نظری موجود نیست: