وثوق الدوله

دوران تحول (بخش هشتم - قرارداد ایران و انگلیس <قسمت دوم>)


ملیون ایران و همه کسانی که به نیت سیاستمداران انگلیس در زیر هر نقابی آگاهند جدا مخالف این قرار داد شدند و به صورت سری و علنی به مبارزه برخاستند , گفته می شد انگلیسیها یکصد و سی هزار لیره برای عقد قرارداد خرج کرده و رشوه داده اند که قسمت اعظمش نصیب وثوق الدوله و نصرت الدوله و صارم الدوله گردیده است به افراد دست دوم مانند سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که مدافع سرسخت این قرارداد بود و ملک الشعراء بهار که در مدح وثوق الدوله و قراردادش ثناخوانی می نمود , همچنین به افراد دیگر جبهه موافق , مبلغ قابل توجهی نرسیده است . پولی که وثوق الدوله از این معامله به دست آورد صرف افزایش املاک و مستغلاتش نمود به طوری که بعد از فوتش دارائی مهمی برای ورثه گذاشت تا جایی که حتی مدیر ترکه اش میلیونر گردید .

جنگلیها با قرارداد مزبور که مدتها پیش از اعلامش اطلاع حاصل نموده بودند به سختی مخالفت کرده و آن را ((سند فروش ایران)) نام گذاردند . وثوق الدوله از نظر اجرا قرارداد ناچار به پیروی از سیاست خشن و کوبنده شد و به همین جهت به ایجاد وحشت توسل جست و آزادی را از مردم سلب نمود و عده ای از زعمای ملیون مخالف قرارداد را بازداشت و تبعید نمود , لیکن فایده ای از این همه اقدام نبرد , چون که سیاست بعضی دول بزرگ نیز با نظر ملیون هم آهنگی داشت . برطبق اعلامیه ای که از سفارت کبیر آمریکا در تهران انتشار یافت معاهده جدید ایران و انگلیس از نظر ایالات متحده آمریکا با تعجب فراوانی تلقی گردید . دولت فرانسه نیز از ابراز مخالفت خودداری نکرد که شرح تفضیلی این ماجرا را امیل لسوئور (استاد دانشکده حقوق تهران) در کتاب تاریخی خود (les anglais en peres ) توضیح داده است .

یک نمونه این مخالفت رفتاری است که با نصرت الدوله (وزیر خارجه وقت ایران) در پاریس به عمل آمد , بدین نحو که وقتی نامبرده به پاریس رفت ممتاز السلطنه سفیر کبیر ایران را به علت مخالفتش با قرارداد ایران و انگلیس عزل نمود و پرچم ایران را بالای عمارت دیگری که برای سفارت انتخاب نموده بود برافراشت , لیکن به دستور دولت فرانسه پرچم اخیر پائین کشیده شد و ممتاز السلطنه را کماکان سفیر کبیر رسمی دولت ایران شناختند و حتی مقالات تند , دایر بر مخالفت با قرارداد در مطبوعات پاریس نشر یافت که از مجموع این جریانات شکست سیاست انگلیس در ایران احساس می شد .


هیچ نظری موجود نیست: