توسعه و تکامل (بخش هفتم ـ هدیه انور پاشا)
مؤسس فرقه ژون ترک , انور پاشا که آن زمان فرماندهی ارتش عثمانی را به عهده داشت , شنیده بود در یک قسمت از نقاط شمالی ایران (گیلان) جمعیتی به نام اتحاد اسلام قد برافراشته و با روسها نبرد می کنند . به پاس همدردی با برادران هم کیش و به منظور اغتنام از فرصت و سد راه پیشروی روسها در ایران , بر آن شد که به این جمعیت قلیل از لحاظ اسلحه و مهمات کمک کند ; حسین افندی که اصلا تبریزی بود و دانشگاه اسلامبول را دیده و در جبهه کردستان با روسها جنگیده بود مامور حمل اسلحه گردید نامبرده تا بیجار پیش آمد و از آنجا قاصدی به جنگل اعزام و از اینکه قادر نیست جلوتر بیاید معذرت خواست , عده ای مامور شدند به بیجار رفته اسلحه همراه حسین افندی را تحویل بگیرند , نایب مصطفی قزوینی همراه دو تن از مجاهدین , این ماموریت را قبول و به بیجاررفت اسلحه ها را تحویل گرفته به جنگل آوردند , خود حسین افندی نیز با آنها به جنگل آمد ; اما سلطان علی اکبر خان کلیایی (سیاه پوش) که مامور شده بود یک عراده توپ عثمانی ها را در تبریز تحویل گرفته به جنگل بیاورد توفیق پیدا نکرد و دستگیر گردید .
هدیه انور پاشا عبارت بود از سیصد قبضه تفنگ و تعداد معتنابهی فشنگ , یک ساعت بغلی و یک جلد کلام الله مجید و یک شمشیر مرصع که از طلا بود و بر روی تیغه اش این جمله حک شده بود ((ایران مجاهد لری میرزا کوچک خانا هدیه اولیور )) .
جنگلی ها از دریافت این هدیه شاد شدند و روحی تازه به کالبدشان دمید و آنها را در حمله به قوا دشمن و گسترش انقلاب تشجیع کرد . حسین افندی مدتها در کنار جنگلی ها به مبارزه با روسها ادامه داد و عاقبت در حمله ای که با عده ای از مجاهدین به زرادخانه روسها در خمام نمود کشته شد .
افسران عثمانی که بعدا به جنگل آمدند یکی ماژریوسف ضیاء بیک , دومی یوزباشی یعقوب بیک , سومی عمر افندی , چهارمی عثمان افندی بودند که به یادبود دوران اقامت در جنگل و همکاری با جنگلی ها عکسی از آنها به یادگار مانده است . اینان مدتها در جنگل بوده و در جنگ ها فعالانه شرکت می کردند و سپس به موجب قرارداد (آتش بس) که بین جنگل و انگلیس ها به سال 1336 قمری منعقد گردید از ادامه خدمت برکنار و به وطنشان بازگشتند .
قرآن را میرزا همیشه به همراه داشت و به بازویش بسته بود و ساعت زنگی طلا در بغلش بود اما شمشیر را هیچ کس در هیچ هنگام در کمر میرزا ندید زیرا نزد خواهرش در اشکلن گذاشته بود بعدا در بحبوحه گرفتاری های اواخر عمر جنگل به میر آقا نام کائی سپرد و عاقبت در خلال عقب نشینی و خاموش شدن انقلاب به دست شاه مراد (کرد) افتاد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر