توسعه و تکامل (بخش دوم)

اما وقتی محمد ولی خان تنکابنی (سپه سالار) بعد از مستوفی الممالک روی کار آمد حشمت الدوله دریافت که نخست وزیر جدید را هوای دیگر در سر است و او به منظور اطاعت از توصیه سفارت تصمیم دارد خوانین اطراف گیلان امثال اسعدالدوله زنجانی و جهان شاه خان امیر افشار و تفنگچی های تنکابنی را همراه ششصد تن قزاق به سرکوبی جنگلی ها بفرستد و حتی مقدمات پیشروی را نیز فراهم کرده است و لذا ناراحت شد و به رئیس دولت اطلاع داد که او برحسب دستور نخست وزیر سابق و فرمان شاه مشغول مذاکرات صلح است و انجام سازش با اعزام قوا منافی است . به نیروهای اعزامی قدغن شود بدون شور و صلاح اندیشی او اقدامی نکنند مبادا بر وخامت اوضاع افزوده شود و پس از از این اقدام , عده ای از وجوه طبقات را وا می دارد به شاه تلگراف کنند که اوضاع گیلان اقتضای تحمل مصیبت های جنگ داخلی را ندارد اقدامی بفرمایند که کار جنگل به صلح خاتمه پذیرد .
احمد شاه از نظر تحبیب مردم و اینکه عملی بر خلاف دستور سابقش انجام نگیرد به همین ترتیب به نخست وزیر دستخط صادر می کند و سپه سالار با آنکه مردی سرسخت و لجوج بود و دستور اخیر با نیت و تصمیماتش تطبیق نمی کرد با خاطرات خوش ایام مشروطیت , که مردی وجیه المله و آزادیخواه معرفی شده بود میل نداشت تلگراف کنندگان به شاه را برنجاند و در جهت مخالف تمایلات ملی قدم بردارد لاجرم چاره ای جز اطاعت امر شاه ندید و اولیا سفارت را به طریقی ساکت نمود .
فرماندار گیلان نامه ای به میرزا نوشت و آمدنش را به رشت جهت ملاقات و مذاکره تکلیف نمود اما چون دید میرزا عجله ای در آمدن به رشت جهت ندارد خود همراه دو تن از علما شهر سید عبدالوهاب صالح و حاجی سید محمود روحانی به فومن رفت . از زعمای جنگل دکتر حشمت و شیخ محمود کسمایی و علی طالع با سمت نمایندگی به استقبال آمدند و مذاکرات بین آنان شروع گردید .

هیچ نظری موجود نیست: