توسعه و تکامل (بخش اول)

مستوفی الممالک نخست وزیر ایران , با احاطه و اطلاعی که به اوضاع کشور داشت نه تنها جنگلی ها را مضر نمیشناخت بلکه تا درجه ای هم مفید می دانست ; چون دکتر حشمت نماینده جنگلی ها در تهران با او مذاکره نموده و علت قیام مسلحانه جنگل را با منطق گویایی توجیه و مصلحت نبودن اعزام قوا را اثبات کرده بود . گفتار صادقانه و میهن پرستانه دکتر در روحیه مستوفی اثر خاصی بخشید و عواطف ملت خواهیش را به هیجان آورد . لیکن سفارت روس در هر لحظه بر فشارش بر دولت ایران میافزود و اعزام قوا و قلع فوری جنگلی ها را از مقامات رسمی دولت درخواست می نمود .
شرایط سختی برای رئیس دولت پیش آمد چون که اگر به ضررجنگلی ها قدمی برمی داشت احساسات ملی اش جریحه دار می شد و چنانچه به نفعشان عمل می نمود دولت ایران را فاقد قدرت نشان می داد ; برای جمع بین هر دو نظر چنین مصلحت دید که حسب الامر احمد شاه به ابوافتح خان حشمت الدوله , فرماندار گیلان تلگراف کند که کار جنگل را از طریق سازش تمام و پایان یافتن امر را بی درنگ گزارش دهد .
فرماندار گیلان هم به لحاظ عقاید دینی و هم اینکه جنگلی ها را مردمی وطن پرست و خدمتگزار می شناخت از این دستور دولت بسیار خوشحال و از آن استقبال نمود . گو اینکه اگر تصمیم دیگری هم می گرفت به نتایج قطعی نمی رسید ; ولی از رفتار و کردار بزرگ منشانه اش می شد به درستی پی برد که بقا جنگل را به فنایش ترجیح می دهد .

هیچ نظری موجود نیست: