لیلا کوه - لنگرود -گیلان

آشتی سران انقلاب (قسمت اول)


ملاقات نمایندگان جنگل با زمامداران شوروی در مسکو به آنجا رسید که قرار شد الیاوا عضو کمیته اجرائی حزب که گرجی الاصل بود برای بررسی اوضاع گیلان و تحقیق از علل بروز اختلافات همراه نمایندگان مزبور به گیلان بیاید اما نمایندگان جنگل در مراجعت تاخیر می کنند و علتش نقاهت هوشنگ بود . الیاوا به تنهایی قدم به خاک ایران می گذارد و به محض ورود اقدام به بررسی می نماید و چون از طرف جنگل کسی نبود که او را با توضیحات کافی به جریان آشنا کند لذا اعضاء فرقه عدالت تنها به قاضی می روند و میرزا را در گیر و دار حوادث , مقصر قلمداد می کنند به همین جهت نمایندگان جنگل که پس از بهبودی گائوک عازم می شوند به مجرد ورود به انزلی دستگیر و بازداشت می گردند و تمام اوراق و اسناد همراهشان ضبط می شود . در بحبوحه این احوال که کابینه مشیر الدوله ((پیرنیا)) بعد از وثوق الدوله روی کار آمده بود دولت شوروی به دولت ایران اطلاع داد که حاضر است با دولت اخیر مستقیما وارد مذاکره شود و دولت ایران بر آن شد که در ژوئیه همان سال (1920) نماینده ای برای مذاکره به مسکو بفرستد . علی قلی خان انصاری (مشاور الممالک) که قبلا کاردار سفارت ایران در پطروگراد بود و بعدا در کابینه وثوق الدوله وزیر خارجه شد و سپس رئیس هیئت نمایندگی ایران مامور کنگره صلح ورسای و آخرین سمتش سفیر کبیر ایران در کشور عثمانی بود مامور می شود از استامبول به روسیه رهسپار و زمینه عقد یک قراردادی را با شوروی فراهم نماید .

آرامگاه میرزا کوچک خان

قسمت چهاردهم (رپرتاژی از جریانات چهارماهه انقلاب - بخش پایانی)


متاسفم که پاره ای اشخاص فاسد که به هر سازی رقصیده یک وقت هم مشروطه طلبند و برای بدست آوردن منافع شخصی به هر لباسی ملبس می شوند اکنون آزادیخواه شده و بنده را دزد و خیانتکار معرفی می کنند . اگر این آزادی طلبان انقلابی هدفشان کشتن و خراب نمودن و غارت کردن است عماً قریب ضرر اعمالشان را خواهند دید که چگونه احساسات مسلمین را علیه خود خواهند برانگیخت . شوراندن مردم بر اثر نطق های علنی بضد اسلام و باز داشتن انقلاب از سیر تکاملش بسیار آسان است . اصلاح این وضع خطیر و این نفرت بی حد و حصر فقط با یک دست غیبی امکان پذیر است و بس . آن قدر انگلیسیها را با این عملیات سوء تقویت کردند که صدها هزار قشون و هزارها عراده توپ چنین اثری را نمی بخشید . انگلیسیها را شما بهتر می شناسید که چگونه از این فرصتها استفاده می کنند . کسی چه می داند که ایادیشان در میان آنها مشغول فعالیت نباشند . عجب است که با این همه خرابی ها هنوز متوجه نشده اند , تمام راهها را بر من و همراهانم مسدود کرده اند . از رویه نیکلا - وثوق الدوله و انگلیسیها سرمشق می گیرند . چون یقین دارم زمامداران سویت روسیه به این گونه حرکات رضایت نمی دهند و نصایح مزبور مولود عملیات چند تن افراد خودسر و بی مایه است و بالاخره با اقدامات سویت روسیه این خرابکاری ها جبران می شوند این است که ساکت و بی طرف مانده ام تا همه بفهمند که دست دوستی با احدی دراز نکرده و نخواهم کرد و منتظرم ببینم سویت روسیه در برابر این نابسامانی ها چه اقدامی خواهد نمود . چنانچه از آنها هم مایوس شوم در آن صورت باید ناچار به تکلیف ملی و وجدانی خود عمل کنیم .

قسمت چهاردهم (رپرتاژی از جریانات چهارماهه انقلاب - بخش دوم)


پس از کسب موفقیت در اطراف این چند ماده و تصرف مرکز آن وقت بقیه مواد مرام را با تطبیق به روحیات مردم , آن هم به قدری که ممکن است اجرا کنیم . اگر این ترتیب رعایت شود قول می دهم ظرف مدت سه ماه مرکز را تصرف نموده و موفقیت شایان به دست آوریم . حضرات , قولم را تصدیق و قبول نمودند و قرار شد فقط اسلحه به ما بدهند و نفرات هر قدر تعیین کردیم و بخواهیم روانه کنند مخصوصا تاکید شد که نبایستی در امور داخلی ما مداخله کنند و همان طور که لنین و تروتسکی اظهار داشته اند که (( هر ملتی خود باید مقدراتش را در دست بگیرد )) زمام امور در دست ایرانی باشد حتی تکلیف کردم که در مقابل اسلحه قیمت بدهیم قبول نکردند و بدین طریق قراردادمان پایان یافت . از جنگل به رشت آمدیم اعلان جمهوریت دادیم تمام طبقات با شادی فوق العاده و چهره های گشاده ما را پذیرفتند و همه نوع در مقام همراهی و کمک برآمدند . با شوق تمام مشغول فعالیت شدیم و به منجیل هجوم کردیم . روزی که منجیل تصرف شد مصادف شدیم با نیروی هشتصد نفری که محرمانه وارد رشت نموده و به کمک چند نفر نادان که اسم نمی برم رشت و انزلی را تصرف کردند و منظره های فجیع ایجاد که جنابعالی همه را به چشم دیده و بهترین شاهد صادقید . ولایات را خراب و دشمن را چیره ساختند . ملت ایران را که با انقلاب مساعد بوده به ضدیت با خود واداشتند ; به من در کمال بی شرمی نسبت دزدی و خیانت و سازش با شاه و انگلیس دادند . به پسیخان و فومن و کسما هجوم نمودند با بنده در مقام مصادمه و جنگ برآمدند چون حقایق تا حدی از نظر مردم مکتوم بود میل داشتم تدریجا قضایا کشف شود به این جهت از مصادمه احتراز کردم و آنقدر در جنگل مماطله و امرار وقت نمودم تا اوضاع بدین طریق که ملاحظه می فرمائید منتهی شد . همان وقت نامه هایی که به مدیوانی نوشتم اوضاع امروزی را پیش بینی کردم و به آنها خاطر نشان نمودم که رونوشتی از نامه های متبادله را برای استحضارتان میفرستم اکنون از جنابعالی داوری می خواهم آیا انقلاب همین است که آقایان دست به کارش شده اند؟ آیا انقلابی ها همین موجودات نازنین و دردانه ها هستند ؟

قسمت چهاردهم (رپرتاژی از جریانات چهار ماهه انقلاب - بخش اول)

نامه زیر را که در حقیقت رپرتاژی از جریانات 4 ماهه انقلاب است میرزا , به یکی از دوستانش که مقیم باکو بوده نوشته است .

هوالحق

23 ذیحجه 1338

آقای یوسف ضیاء بیک

دو روز قبل مژده دادند رشت آمده اید ارادت و اشتیاق مفرط به زیارت شما محرک شد که به عرض این ذریعه اقدام نمایم . چقدر خوشحال می شدم اگر به توفیق ملاقات موفق می گشتم متاسفانه به جهاتی احتمال می دهم که ملاقات غیر ممکن باشد بدین جهت مصمم شدم کتبا جنابعالی را از جریانات چهارماهه انقلاب آگاه کنم . از این نکته خوشوقتم که طرف مصاحبه و مکاتبه ام جنابعالی هستید که کاملا بنده را می شناسید و به هیچ وجه احتیاج نیست خود را به شما معرفی کنم . بنده بعد از زحمات چندین ساله در انقلابات ایران و تحمل لطمات توقف در جنگل , سال گذشته برای دو سه نامه ای که از طرف فرقه بالشویک رسیده بود دلگرم شده از بیراهه پیاده با وجود همه نوع مخاطرات و با یک مشقت غیر قابل تصور به لنکران رفتم تا ملاقاتی حاصل و از عقاید و نیات و طرز مساعدت و دوستی یکدیگر مستحضر شویم . بعد از ورود به لنکران که اوضاع فرقه مزبور را پریشان یافتم مایوسانه برگشتم تا رمضان گذشته نامه ای از پطروسک به من نوشته شد و طلب مساعدت کردند و دو روز بعد , انزلی را با مهاجمه تصرف نمودند . نیروی انگلیس مرتب عقب نشست . رؤساء بالشویک ملاقاتم را در انزلی خواستار شدند برای آنکه بفهمانم که به فرقه بالشویک دوست و متمایل و دارای عقیده صادقانه ام همچنین به منظور عقد مودت محکم با آنها از نظر اخراج نیروی انگلیس به انزلی رفتم پس از ملاقات و مذاکرات به دلایل کافی اثبات کردم که اجراء بعضی از مواد مرامنامه بالشویکی در ایران نه تنها تولید اشکال می کند بلکه همه را به ضد مان می شوراند نتیجه ای که نمی بریم سهل است ضرر خواهیم دید . الغاء مالکیت اراضی در بادی امر دور از حزم و احتیاط است زیرا غالب مالکین رؤساء ایلات و عشایرند که به ایلشان فوق العاده نافذند و به علت الغاء مالکیت سد راه عملیاتمان خواهند گردید . بهتر است قضایا را مسکوت و پایه عملیات خودمان را روی این دو سه پایه بگذاریم : اخراج انگلیسیها از ایران - لغو کاپیتولاسیون و قراردادها - تجهیز کامل ایرانیان برای مهاجمه به هند .
لرد کرزن - وزیر خارجه انگلیس

قسمت سیزدهم (استاروسلسکی فرمانده نیروی قزاق - بخش دوم)


استاروسلسکی بعد از تسخیر مازندران به اخذ یک قبضه شمشیر مرصع از طرف احمد شاه نایل شد و بعد از گشودن رشت درجه امیر تومانی دریافت نمود لیکن این درخشندگی دیری نپائید و به محاق افول فرو رفت . استاروسلسکی بعد از دو بار شکست تا منجیل عقب نشست . یک هیئت نظامی از افسران انگلیسی که به منظور اجراء قرار داد 1919 به ایران آمده بودند همراه سردار همایون رئیس جدید قزاق خانه و ماژر فضل الله خان سپاهی ; فرمانده نیروی قزاق و افسران تابع او را دستگیر و خلع سلاح کردند و او را متهم به خیانت نمودند . انگلیسیها که همیشه منتظر فرصت بودند یادداشتی به دولت ایران دادند مبنی بر اینکه قزاق خانه باید از این به بعد تحت نظارت آنها باشد و با اشاره به اعتراض نمایندگان مجلس عوام انگلیس درباره پولی که تاکنون به دولت ایران داده شده , تهدید نمودند که اگر پیشنهادشان پذیرفته نشود خود را از معرکه کنار خواهند کشید . مشیر الدوله از موافقت با این پیشنهاد خودداری کرد و استعفاء نمود و پیش از استعفاء پیامی به وسیله سردار فاخر حکمت برای میرزا کوچک خان فرستاد و توصیه نمود که از همکاری با ارتش سرخ خودداری نماید .
لرد کرزن وزیر خارجه انگلیس از اینکه نخست وزیر ایران به قبول پیشنهاد انگلیس تن در نداده سیاستش را در مجلس اعیان ابلهانه نامید . سپهدار اعظم رشتی که بعد از مشیر الدوله مامور تشکیل کابینه گشت در هفتم آبان ماه 1299 اعلامیه ای بیرون داد مبنی بر اینکه اردوی اعزامی به گیلان در اثر قصور خدمت و نظریات نفع طلبانه بعضی از افسران روسی و از دست دادن روحیه جنگی و گسیخته شدن انضباط , عقب نشینی کرده اند و برای پایان یافتن این وضع فرمانده کل قواء استاروسلسکی منفصل گشته و قزاق خانه به فرمانده جدید ایرانی سردار همایون تحویل شده است . استاروسلسکی و افسران تابع او را پس از دستگیری و خلع سلاح به بین النهرین فرستادند و از سرنوشت بعدیشان که آیا به خدمت ارتش انگلیس در آمده و یا به سازمان مهاجران نظامی روس (R.U.V.S) که مرکزشان در پاریس و به ضد انقلاب روسیه فعالیت می کرده ملحق شده اند یا نه ; آیا کشته شده اند و یا به اجل طبیعی در گذشته اند اطلاع درستی نداریم .

قسمت سیزدهم (استاروسلسکی فرمانده نیروی قزاق - بخش اول)


استاروسلسکی یکی از افسران تزاری مامور خدمت در ارتش ایران بود . وقتی دولت ایران فهمید که انگلیسیها پسیخان و صومعه سرا و انزلی را بدون کمترین دفاع در مقابل ارتش سرخ تخلیه کرده و تا منجیل عقب نشسته اند متعجب شد که با آن همه قواء و استعداد , این عقب نشینی غیر منتظره به کدام ضرورت نظامی تکیه داشته است . مشیر الدوله (نخست وزیر) در 23 تیر 1299 خاطر نشان ساخت که مصمم است با عناصر انقلابی شمال از در مسالمت درآید شاید بتواند بدین وسیله رفع غائله کند . ضمنا یک میسیون (هیئت) سیاسی به مسکو اعزام داشت تا در اطراف طرح پیمانی بین دو دولت همسایه مذاکره کند .
میسیونی هم برای مذاکره با انقلابیون فرستاد و در عین حال برای جلوگیری از پیشرفت آنها درصدد تهیه قواء برآمد و از گارد سلطنتی و افراد ژندارم چند واحد پیاده نظام , ارتشی ترتیب داده به فرماندهی استاروسلسکی آماده جنگ نمود . نامبرده با عنوان فرمانده کل و لقب سرداری با اختیارات تام عازم جبهه جنگ گردید .
این ارتش که هزینه اش را انگلیسیها با دادن قرض به دولت ایران تامین کرده بودند بندر گز و ساری و مشهد سر (بابلسر امروز) را اشغال و انقلابیون را به عقب نشینی واداشت . فرماندهی جبهه مازندران را کلنل حبیب الله خان شیبانی به عهده داشت . سعدالله خان درویش نماینده اعزامی جنگل به مازندران از جانب میرزا مامور بود در باب الحاق کلنل به نیروی انقلاب و یا بی طرفیش لااقل مذاکره نماید لیکن نامبرده در ملاقات با درویش هیچ یک از دو پیشنهاد را نپذیرفت . در 27 مرداد منجیل و متعاقب آن شهر رشت اشغال شد و مقداری غنائم جنگی بدست نیروی مهاجم افتاد .
تالش - گیلان سرسبز

قسمت دوازدهم (پیشروی و عقب نشینی قواء دولت - بخش پایانی)


و نیز در تاریخ 19 شهریور 1299 اعلامیه دیگری به امضاء بریگادزه رئیس تامینات انتشار یافت که از تیر باران شدن چند نفر حکایت داشت , از جمله بریس گرین که وی را جاسوس دنیکن معرفی نموده و باباخان اسی پوف که جاسوس انگلیسیها نامیده شده بود ; همچنین یونس جمشید که او نیز جاسوس انگلیسیها معرفی شده بود و علی عباس خالق زاده که تبلیغات ضد انقلابی می نموده است .
اعلامیه جداگانه ای نیز به امضاء کمیته انقلابی ایران نشر یافت حاکی از اینکه انقلاب ایران عکس العمل مظالم انگلیسیها است و نیز , یک اعلامیه به امضاء حسین نیک روان ناظر بلدیه مشعر بر اینکه به علت نیامدن مکاری ها به شهر از ترس تصرف اسب هایشان , زغال که مصرف عمومی شهر رشت است , بازار سیاه پیدا کرده است از این تاریخ , مکاریان می توانند آزادانه به شهر آمد و شد کنند و کسی متعرض حامل و محمول نخواهد شد .
و نیز به فقراء و بینوایان شهر اخطار شد خود را به شهربانی معرفی کنند تا مورد حمایت حکومت قرار بگیرند . در 12 بهمن ماه 1299 منظور شدن عوارض به بعضی از کالاهای بازرگانی صادر به خارج گیلان از قبیل ابریشم و توتون و سیگار از طرف شورای تجارتی ایالتی اعلام شد . در 23 بهمن 1299 به امضاء حسین جودت مسئول معارف تاسیس یک باب دارالمعلمین مجانی به اهالی بشارت داده شد . در 28 بهمن 1299 خرید و فروش برنج برای مصارف یومیه آزاد گردید و معاملات کلی جهت حمل به خارج به تحصیل جواز از شورای تجارت موکول گشت . ضمن اعلامیه 16 ثور 1300 به امضاء کمیته آزاد کننده ایران, مال الاجاره و محصول آینده املاک تا سه سال معاف شد به این شرط که بعد از انقضاء سه سال فقط یک عشر برای مصارف عمومی به بیت المال بدهند .