قسمت دهم (نامه دوم میرزا به مدیوانی - بخش پایانی)


رفقای شما دو سه تا نادان را به خود ضمیمه و نام این جمع را کمیته انقلاب گذاشته و آن بدبخت ها را آلت دست قرار داده اند ولی بدانند من و رفقایم محال است آلت دست آنها بشویم . من عاری از شرف می دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را فدیه شغل و مقام کند و یک ملتی را اسیر آز چند تن خودخواه افراطی که از تظاهرات افراطیشان چیزی جزء ریاست نمی خواهند قرار دهد ; من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم , آسایش ایرانی و همه ی ابناء بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم . من بیانات لنین و تروتسکی و براوین و سایر زمامداران عاقل را که گفته اند هر ملتی باید مقدراتش را خود در دست بگیرد قبول داشته در مقام اجرایش هستم . هر کس که در امور داخلیمان مداخله کند ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می شناسیم , من آلت دست قوی تر از شما نشده ام چه رسد به شماها .
ما به شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده ایم و با شرافت خواهیم مرد .
گمان کردید من مایلم با شماها کار کنم که می نویسید با رفقایتان مشورت خواهید نمود بلکه مرا بپذیرند قطع بدانید که کار کردن ما با شما غیر ممکن است زیرا عقاید شما و عملیات شما از هر زهر کشنده ای کشنده تر است با این وجدان کشی هائی که شده و به ما نسبت خیانت و سازش با انگلیس و دولت مستبده ایران داده اید دیگر محال است به شماها اعتماد و اطمینان داشت ما می مانیم و منتظر حوادث می شویم تا حق و حقیقت آشکار شود .

هیچ نظری موجود نیست: