ساحل انزلی
بد قولی فرماندهان روس


میرزا با فرماندهان روسی قرار گذاشته بود که احساسات مذهبی مردم رعایت شود و انقلاب رنگ ملی و مذهبی داشته باشد , اما علیرغم این قول و قرار تبلیغات وسیعی در میان طبقات مختلف مردم , مخصوصا دهقانان و کارگران , به نفع مرام اشتراکی آغاز شده بود که روسها گناه آن را از گردن خودشان ساقط می دانستند ولی آشکار بود که روسها گناه آن را از گردن خودشان ساقط می دانستند ولی مسلم بود که این تبلیغات به تشویق آنها و به دستیاری عناصر افراطی صورت می گیرد . روسها تعهد کرده بودند که قوای تازه ای وارد ایران نکنند و ظاهرا سر قول خود ایستاده بودند اما همه روزه از کشتی هایی که در سواحل انزلی پهلو می گرفت , گروهی مهاجر مسلح قفقازی پیاده می شدند و به سوی رشت می آمدند و چیزی نگذشت که این جماعت با تشکیل حزبی به نام ((عدالت)) صف خود را مشخص و فعالیت جداگانه ای آغاز کردند . میرزا می توانست عاقبت این بازی را حدس بزند که وقتی روسها از وجود او بی نیاز شدند و توانستند در سایه وجاهت جنگل و نام میرزا سنگرهای مورد نظر خودشان را تصرف کنند او را از میان برداشته ; بقیه هدفهایشان را بوسیله حزب عدالت و عوامل افراطی جامه عمل خواهند پوشانید . در عین حال , میرزا به جایی رسیده بود که راه عقب نشینی نداشت و تنها امیدش این بود که بتواند با استفاده از موقعیت و محبوبیت خود انقلاب را در جهت اعتدال و به طریقی که مصلحت می دانست هدایت کند . جلسات کمیته انقلاب و دولت جمهوری همه روزه در محل قرق کارگذاری تشکیل می شد و تظاهرات , میتینگ ها , سخنرانی ها , زنده باد و مرده بادها با همان شدت و هیجان ادامه داشت ; میرزا از پشت شیشه های بلند عمارت سنگی به این موجی که برخاسته بود می نگریست و در اندیشه بود که آیا سرانجام خواهد توانست موج را مهار کند یا آنکه به کام موج خواهد رفت ؟ اکثریت مردم همچنان تماشاچی معرکه بودند و آن عده از مامورین دولت که در گیلان مانده بودند وضعشان بغرنج تر بود . به خصوص قزاقها و مامورین نظمیه . در اغلب تظاهراتی که بر پا می شد ماژور رکن الدین خان مختاری رئیس شهربانی گیلان و کاپیتان بولاتسل فرمانده قوای قزاق حضور داشتند و به سخنان ناطقین گوش می دادند . اما در امور ایالت جزء در حدود حفظ نظم و امنیت و ارسال گزارشات لازم به مرکز دخالت نمی کردند .

هیچ نظری موجود نیست: