صحنه های تازه (بخش دوم - سفر بی نتیجه - قسمت اول)


وصول نامه مزبور در حکم یک موسیقی مطبوعی بود که از آرشه یک ویولونیست ماهر به صدا درآید و حنجره یک خواننده هنرمند را را برای هم آهنگ شدن آماده بسازد . میرزا بعد از مطالعه بسیار بر این اندیشه افتاد که چطور است خود , سری به لنکران بزند و اوضاع و احوال کمیته را از نزدیک بررسی نماید لیکن به مخاطرات احتمالی این سفر می اندیشید خاصه آنکه راهی دراز در پیش بود و طی یک مسافت بعید با فقدان وسایل , عقلایی به نظر نمی رسید تنها یک وسیله باقی می ماند که امکان انجام این نیت را مقدور می ساخت و آن تحمل یک نوع ریسک بود . میرزا به قبول این ریسک تن در داد و با پای پیاده بدون اطلاع احدی ; همراه دو تن از مجاهدین چریک (جمال سیاه و علی خلخالی) که آشنا به قراء این خط سیر بودند مسافرت به لنکران را با لباس مبدل شروع نمود . در روزهای اول و دوم حادثه قابل ذکری به وقوع نه پیوست , در روز سوم که خواربارشان ته کشید یکی از همراهانش به بازار رفت که نان و آبی تهیه کند و از سوء اتفاق آنکه شناخته شد و به دست داروغه بازار دستگیر گردید متعاقب آن محل اختفای دو نفر دیگر نیز کشف و میرزا به عوض نان و پنیر چند تن از طالشی های امیر مقتدر را بالای سرش مشاهده نمود . میرزا به نظرش رسید که در این قبیل مواقع توسل به خشونت مفید فایده نیست و بایستی به راهنمایی خرد و تدبیر به چاره جویی پرداخت و از متانت و خونسردی مدد گرفت . بنابراین با جملات نرم و دلنشین با طالشی ها مذاکره و آنها را راضی ساخت که به مسافرین کاری نداشته و آنها متعهدند که بدون درنگ از منطقه طالش دور شوند . طالشی ها به طمع دریافت انعام کلان از جمال سیاه , بدون اینکه به هویت همه دستگیر شدگان پی ببرند آنها را مرخص می کنند تنها اشکالشان بعد از دریافت انعام خبری بود که به امیر مقتدر داده و به دستگیر شدن یک تن جنگلی اشاره نموده بودند ; در این باره توافق می شود که علی خلخالی تا وصول پاسخ امیر مقتدر در اسارت بماند و دو نفر دیگر راهشان را در پیش بگیرند و دنبال کار و زندگیشان بروند . بدین طریق میرزا و جمال سیاه از خطر نجات می یابند . بعداً که سواران امیر مقتدر می رسند و علی خلخالی را تحویل می گیرند شتابان به تعقیب همراهانش می پردازند ولی فرصت از دست رفته و مرغ از قفس پریده بود .

هیچ نظری موجود نیست: