دوران تحول (بخش یازدهم - قسمت سوم)


هو الحق
به تاریخ لیله 22 شهر ذی حجه الحرام 1337
جناب رئیس اتریاد تهران رتمیستر کیکاچینکوف
((دیر آمدی ای نگار سرمست ! از صدر تا ذیل مرقومه 21 شهر جاری را با دیده دقت دیدم , بنده به کلمات عقل فریبانه اعضاء و اتباع این دولت که منفور ملت اند فریفته نخواهم شد . از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعده هایی که به سایرین دادند و یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفته تکلیفم کردند تسلیم نشدم . مرا تهدید و تطمیع , از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت . وجدانم به من امر می کند در استخلاص مولد و موطنم که در کنف قهاریت اجنبی است کوشش کنم . شما می فرمائید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هر که و هر چه هست باید قلع و قمع نموده تا دارای منصب و مقام گردید ; بنده عرض می کنم تاریخ عالم به ما اجازه می دهد هر دولتی که نتوانست مملکت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد وظیفه ملت است که برای خلاصی وطنش قیام کند اما کابینه حاضر می گوید من محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم . در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند مسلمین باید به مدافعه برخیزند ولی دولت انگلیس فریاد می کشد که من اسلام و انصاف نمی شناسم باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد مشئوم خود سازم . بنده می گویم انقلابات امروزه دنیا ما را تحریک می کند که مانند سایر ممالک دنیا در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانیم و لیکن درباریان تن در نمی دهند که کشور ما با قانون مشروطیت از روی مرام دموکراسی اداره شود با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم گو آنکه کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود , در مقابل جوابی را که موسی (ع) به فرعون و محمد(ص) به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی و روحانی در محکمه عدل الهی می دهند من هم می دهم . بنده و همراهانم , شما و پیروانت در این دو خط مخالف می رویم . باید دید عقلاء عالم به جسد کشته ما می خندند و یا به فاتحیت شما تحسین می کنند ؟ فرضا به تمام مراتب فوق احتمال کذب رود یعنی بنده حقیقتا یک فرد جاه طلب نفسانی تصور شده به مواعید جنابعالی متمایل گردم آن وقت عرض می کنم کسانی که تسلیم گردیده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته اند همه را به دار آویخته , حبس کرده و یا تبعید نمودید . بنده را با چه رو بعد از این همه عملیات باز تکلیف به تسلیم شدن می نمائید ؟ ! در خاتمه که درخواست ملاقات کرده بودید عرض می کنم اشخاصی که دارای شرافت قولی نیستند ملاقات کردن با ایشان از قاعده عقل به دور و بیرون است . فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید .
کوچک جنگلی

به طوری که می دانیم رئیس اتریاد تهران هم کاری از پیش نبرد و زد و خورد اردوی دولت با جنگلی ها به نتیجه قطعی نرسید و لذا خود به خود متارکه و متوقف گردید تا آنکه حکومت ایران در مقام سازش با جنگلی ها برآمد و احمد آذری را مامور صلح نمود . نامبرده حاجی ابوالحسن علیشاهی و معتمد همایون مژدهی دو تن از معتمدین رشت را به جنگل فرستاد تا گفتگوهای مقدماتی را آغاز کنند و قرار ملاقات میرزا و آذری را بدهند . میرزا در ملاقاتش با آذری وثوق الدوله را مورد نکوهش قرار داد و پس از توضیح مختصری در اطراف عملیات نامبرده گفت : آیا عاقد چنین قراردادی صلاحیت مداخله در سرنوشت کشور را دارا است ؟ بالاخره گفت و شنودها به آنجا منتهی شد که موافقت گردید مادام که مجلس شورای ملی افتتاح نشده و تکلیف قرارداد معلوم نگردیده است , عملیات خصمانه از هر دو طرف موقوف و قواء جنگل با حفظ نفراتش باقی بماند در عوض جنگلی ها از مداخله در ادارات دولت خودداری و پادگان نظامی دولت در رشت برقرار و پیشوای جنگل از طرف دولت عهده دار امنیت فومنات باشد . اعلامیه ای که از طرف احمد آذری بعد از توافق مزبور نشر یافت با این جملات شروع می شود :

هیچ نظری موجود نیست: