معاهده جنگل و انگلیس (بخش پایانی)
به طوری که ملاحظه می شود بیت القصیده این معاهده , عدم مداخله انگلیس در امور داخلی ایران است ; گرچه این مسئله را به عدم مساعدت ایرانیان به دشمنانشان موکول کرده و تقریبا جا پایی برای خود باقی گذاشته اند معهذا مفهوم همین ماده را می توان سند زنده ای که به مداخله آنان در امور داخلی ایران دلالت دارد شمرد .
ممکن است برای خواننده این سطور , شبهه ای روی دهد که به چه دلیل و با کدام منطق , یک عده ای که خود را میهن پرست و انقلابی معرفی نموده حاضر شده اند تهیه خواربار برای یک نیروی بیگانه را تعهد کنند ؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید وضع موجود آن زمان را تحت مطالعه در آورد ; انگلیسیها راسا و بوسیله ایادی طماع خود که متاسفانه در آن زمان کم نبودند غیر مستقیم برنج های موجود در گیلان و آنچه را که به نام خواربار به حساب می آمد بدون ضرورتی خریده و احتکار می کردند . مقاطعه کاران ایرانی و عناصر سود پرست که هدفی جز تامین منافع شخصی نداشتند به اجرا نقشه انگلیسیها کمک می کردند . عناصری هم که همیشه به دنبال بازار آشفته می گردند مواد اولیه و مایحتاج عامه را از دسترسشان خارج نیمی را به انگلیسیها فروخته و نیمی را هم برای خود باقی می گذاشتند تا مگر از ارزش هر یک ریال جنس تومان ها استفاده ببرند .
این عمل بازرگانان آن زمان مورد تائید انگلیسیها و مطابق دستور و تمایلات خودشان بود . انگلیسیها با ایجاد قحطی مصنوعی می خواستند افکار عامه را علیه جنگلی ها بشورانند و به مردم وانمود کنند که وجود جنگلی هاست که باعث بروز این قحطی شده است در حالی که انبارهای بازرگانان مملو از گونی های برنج و روغن و حبوبات بود بنابراین لازم می آمد که عمال انگلیس در خرید آزادانه خواربار تا اندازه ای محدود شوند و بدین جهت بود که تهیه خواربار مورد نیاز نیروی انگلیس به وسیله جنگلی ها در معاهده گنجانیده شد تا کنترل کافی در مواد غذایی عامه محفوظ و برقرار بماند . افسران آلمانی و اتریشی و عثمانی بعد از تنظیم یافتن این قرارداد ناچار به ترک جنگل شده و هریک به سوی سرنوشتشان رهسپار گردیدند و اسراء طرفین مبادله گردید .
به طوری که ملاحظه می شود بیت القصیده این معاهده , عدم مداخله انگلیس در امور داخلی ایران است ; گرچه این مسئله را به عدم مساعدت ایرانیان به دشمنانشان موکول کرده و تقریبا جا پایی برای خود باقی گذاشته اند معهذا مفهوم همین ماده را می توان سند زنده ای که به مداخله آنان در امور داخلی ایران دلالت دارد شمرد .
ممکن است برای خواننده این سطور , شبهه ای روی دهد که به چه دلیل و با کدام منطق , یک عده ای که خود را میهن پرست و انقلابی معرفی نموده حاضر شده اند تهیه خواربار برای یک نیروی بیگانه را تعهد کنند ؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید وضع موجود آن زمان را تحت مطالعه در آورد ; انگلیسیها راسا و بوسیله ایادی طماع خود که متاسفانه در آن زمان کم نبودند غیر مستقیم برنج های موجود در گیلان و آنچه را که به نام خواربار به حساب می آمد بدون ضرورتی خریده و احتکار می کردند . مقاطعه کاران ایرانی و عناصر سود پرست که هدفی جز تامین منافع شخصی نداشتند به اجرا نقشه انگلیسیها کمک می کردند . عناصری هم که همیشه به دنبال بازار آشفته می گردند مواد اولیه و مایحتاج عامه را از دسترسشان خارج نیمی را به انگلیسیها فروخته و نیمی را هم برای خود باقی می گذاشتند تا مگر از ارزش هر یک ریال جنس تومان ها استفاده ببرند .
این عمل بازرگانان آن زمان مورد تائید انگلیسیها و مطابق دستور و تمایلات خودشان بود . انگلیسیها با ایجاد قحطی مصنوعی می خواستند افکار عامه را علیه جنگلی ها بشورانند و به مردم وانمود کنند که وجود جنگلی هاست که باعث بروز این قحطی شده است در حالی که انبارهای بازرگانان مملو از گونی های برنج و روغن و حبوبات بود بنابراین لازم می آمد که عمال انگلیس در خرید آزادانه خواربار تا اندازه ای محدود شوند و بدین جهت بود که تهیه خواربار مورد نیاز نیروی انگلیس به وسیله جنگلی ها در معاهده گنجانیده شد تا کنترل کافی در مواد غذایی عامه محفوظ و برقرار بماند . افسران آلمانی و اتریشی و عثمانی بعد از تنظیم یافتن این قرارداد ناچار به ترک جنگل شده و هریک به سوی سرنوشتشان رهسپار گردیدند و اسراء طرفین مبادله گردید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر