ماجرای یک شبیخون (بخش پایانی)


انگلیسها بعد از این واقعه به بازرسی خانه ها پرداخته هر جا به وجود مجاهدی در خانه ای بد گمان می شدند بی محابا داخل شده و افرادش را به گلوله می بستند کسانی که در معرض این جنایت واقع شده گذشته از محمد راد , ابراهیم دواتگر و علی اکبر نظامی و ابراهیم طهرانی و شیخ حسن (خادم مسجد بادی اله) را باید نام برد . انگلیسیها خانه اسعد الحکماء و تکیه مستوفی و آقا بالا مطبعه و سینمای خورشید و قسمتی از مهمانخانه متروپل و چند خانه دیگر را به تلافی عمل جنگلی ها خراب و غارت می کنند . در بازرسی خانه ها , یک زره پوش از پیش و یک جوخه سرباز هندی از پس , همراه افسر انگلیسیشان در حرکت بودند و درب خانه ها را کوبیده مطالبه مجاهد می کردند . حاجی شیخ حسین لاکانی روحانی معروف را به اتهام اینکه مجاهدی را پناه داده است توقیف نموده به سربازخانه می برند . بازرسی مزبور چندین روز طول کشید و تا حصول اطمینان کامل از تخلیه شدن شهر , این تعرضات و مزاحمتها ادامه داشت . انگلیسیها ادارات دولتی را قبضه کرده , شهرداری و دادگستری را منحل نمودند از نکات جالب توجه اینکه امیر اسعد تنکابنی فرزند سپه سالار در بحبوحه این جریانات به هوس تسخیر لاهیجان افتاد . سردار اقتدار برادر دیگرش قبلا به دستور پدر (آن وقت که نخست وزیر بود) به قصد هجوم به جنگل نیرویی گرد آورده و تا رشت هم آمد معهذا صلاحش را در تعرض به جنگل ندید و به تنکابن برگشت ; داستان اقامت چند روزه اش در رشت و پذیرایی گرمی که از طرف امجدالسلطنه برادر عیالش نسبت به وی معمول گردید و پولهای کلانی که رئیس دارائی رشت (معین همایون) به دستور دولت در اختیارش گذاشت به ضمیمه خوش گذرانی های او در آج بیشه همچون هتک ناموس و عملیات ناهنجاری که نفرات مسلحش در رشت مرتکب شدند به وسیله استولبرک رئیس شهربانی وقت به مرکز گزارش شد و پرستیژ پدر را در دستگاه دولت و سفارت روس , تا حد زیادی پائین آورد . این بار نوبت به امیر اسعد رسید که در مقام جبران مافات برآید و آبروی ریخته پدر و برادر را به جوی باز آرد و لذا با استفاده از سرگرمی جنگلیها در زد و خورد با قوا انگلیس , موقع را مناسب تشخیص داد و فرزندش محمد تاج بخش (اکرم الملک) را همراه ضرغام لشکر و ساز و برگ فراوان به تسخیر لاهیجان فرستاد . دکتر حشمت که این زمان هنوز در لاهیجان اقامت داشت از حوادثی که در رشت وقوع می یافت کمی نگران بود و تصمیم امیر اسعد در این موقع باریک , کمی به نگرانی و ناراحتیش افزود , چون نیروی چریک و نظامی لاهیجان پشت سرش ایستاده و مهیای اجراء فرمانش بودند بدون اینکه خود را ببازد با صلاح اندیشی مشاور عاقلش (علی طالع) تصمیم گرفت ابتدا نمایندگانی نزد امیر اسعد بفرستد و او را با یک سلسله مذاکرات دوستانه از این خیال منصرف کند . ضمنا سوگند وفاداریش را که در فومن یاد کرده بود به خاطرش بیاورد لیکن امیر اسعد پیش از سنجیدن نیروی طرفین و به عوض آنکه نتیجه عمل ناپخته اش را که در مقام شروع بوده است قبلا ارزیابی نماید , نمایندگان اعزامی دکتر را بازداشت کرد و عملیات خصمانه اش را آغاز نمود . دکتر به ناچار در مقام مقابله بر آمد و در جنگی که بین دو طرف در محال رودسر روی داد ضرغام لشکر به قتل رسید و تفنگچی های مهاجمش متواری شدند و بدین طریق نقشه تسخیر لاهیجان خنثی گردید .

هیچ نظری موجود نیست: