جنگ منجیل (بخش چهارم)
امیر عشایر خلخالی (شاطرانلو) که نماینده مسلح جنگلیها در رشت بود به مجرد وقوع جنگ منجیل , از رشت خارج شد و به خلخال رفت ولی نماینده غیر مسلح جنگلی ها عزت الله خان هدایت مدتها در رشت باقی ماند و لازم به تذکر است که زمان حکومت اضطراب و تسلط وحشت , هیچ امر ثابت و پایداری قابل اندیشه نبود و در ناصیه مردم رشت و انزلی روز به روز آثار نگرانی شدت می یافت . روزی نبود که در جاده عراق ( خط بین منجیل و انزلی ) جنگ های غیر منظم روی ندهد و عده ای از طرفین به خاک هلاک نیفتند . شهر رشت در اختیار انگلیسیها بود لیکن از پل ((چمارسرا)) آخرین حد غربی رشت به بعد را جنگلی ها متصرف بودند . چند بار انگلیسیها در صدد برآمدند به قوه توپ و زره پوش , به این خط نفوذ کنند اما بدون هیچ گونه پیشرفت , عقب کشیدند . مامور دفاع خط پسیخان - رشت کاپیتان علی اکبر خان ((سیاه پوش)) بود که سلطان داوود خان فرمانده سوار نظام و افسران دیگری به نام کریم سلحشور و مهدیقلی خان با وی تشریک مساعی می کردند . سلطان داوود خان کسی بود که در شیراز از حبس قوام الملک فرار کرده به جنگل پیوسته بود . اسکندر خان (امانی) مامور حمله به انگلیسیها در امامزاده هاشم و احسان الله خان مامور دوشنبه بازار ((سنگر)) بود . جنگل چون قدرت حمله و مقاومت منظم در خود نمی دید لذا سعی می کرد نگذارد انگلیسیها به آسانی از این خط عبور کنند . اغلب زد و خورد ها در ((سیاهرود)) و (( امامزاده هاشم )) روی می داد زیرا سیاهرود به علت وسعت دایره پیچ , مبداء حمله مناسبی به شمار می رفت و امامزاده هاشم نیز وضع دفاعی مساعدی داشت .
اخبار مربوط به جنگ , همه روزه ضمن صدور اعلامیه های طرفین , به استحضار مردم میرسید اما مردم به بدبختی و بیچارگی خود فکر می کردند و خطر قحطی بر خطر پریشانی و فقدان امنیت مزید شده بود . مقاطعه کاران و کنترات چی های پول پرست سرگرم جمع آوری خواربار و گذاشتن آنها در دسترس انگلیسیها و بهره مند شدن از منافع گزافشان بودند . برنج که قوت غالب مردم گیلان است نایاب شده و اگر نزد کسی هم پیدا می شد به بالاترین قیمت معامله می گردید . سایر اجناس به همین تناسب قوس صعودی را طی می نمودند هیچ خوردنی دندان گیر یافت نمی شد و اگر می شد تنها در دسترس طبقات ممتاز بود . آنچه از این جریانات می شد استنباط نمود این که قحطی و نایابی ارزاق , عمدا ایجاد شده و بروز قحطی در سرزمین گیلان با وجود فراوانی نعمت , عجیب است معهذا مضیقه مردم در امر خواربار ادامه داشت و سبب آنرا اقدام اولیاء نظامی انگلیس در احتکار مایحتاج مردم می دانستند . سیاست انگلیسیها از احتکار خواربار ایجاد قحطی و از ایجاد قحطی مصنوعی به زانو درآوردن مردم بود آنها با این عمل مزورانه شان می خواستند جنگلی ها را باعث و مسبب این قحطی ها و ناراحتی ها معرفی کنند و افکار عمومی را علیه شان برانگیزند و لذا گرسنگان , آماده غارت انبارها شدند اما هر بار با ممانعت پلیس های دولتی مواجه گردیدند و توفیقشان در غارت انبارهای خواربار بیش از یک بار تحقق نیافت و آن روزی بود که به کاروانسرای (گلشن) رشت ریخته انبارهای برنج را خالی کردند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر