فراز و نشیب جنگل (بخش دوم)

در آن روزگار هدف مردم از هدف جنگلیها جدا نبود ودر حقیقت افکار عامه ای به معنای حقیقی خود وجود داشت که این بازرسیها و سخت گیری ها را از پیش محکوم می ساخت و همین افکار عمومی بود که یک زمان به نشان دادن عکس العمل ابراز می شد و در مواقع دیگر با مقاومت های منفی روبرو می گردید .
نتیجه آنکه مامورین اعزامی فرماندار , مایوس شدند و پس از یاس از یافتن کانون اجتماع جنگلیها یک عده پلیس سوار را همراه مامورین تامینات (آگاهی) در قریه پسیخان (6 کیلومتری رشت) به مراقبت ایاب و ذهاب عابرین گماشته تا هر کس را که مظنون تشخیص دادند دستگیر و بازداشت نمایند و خود بدون اخذ هیچ گونه نتیجه ای به رشت بازگشتند .
کنسول روس از مطالعه این گزارش که (( رفتیم و چیزی ندیدیم)) به حسب ظاهر دچار سوء ظن نمی شود زیرا نماینده اش همراه گروه جستجو بود اما نگرانی از درونش محو نمی شد زیرا اطلاع صحیح داشت که کانون خطرناکی به زیان ارتش امپراطوری تکوین یافته است و لذا از اقدام فرماندار و گماشتن پلیس های مسلح در پسیخان خاطرش آرام نگرفت و توصیه نمود که عبدالرزاق شفتی را که مردی متنفذ و با قدرت است به حکومت فومنات منصوب نمایند .
عبدالرزاق مردی بود بلند قد , چاق , چهار شانه که از خوانین سرشناس شفت بود و هیکلی قوی و قهرمانانه داشت ; از آنجائیکه در ملاقات با کنسول روس , به وی گفته بود که درو کردن چند بوته علف هرزه و قلع وقمع مشتی بی سر و پا , کار ساده پیش پا افتاده ای است که حتی ساده تر از خوردن یک انجیر پخته است لذا اظهاراتش مورد توجه قرار گرفت .
بدین ترتیب شفتی برای حکومت فومنات منصوب شد و نامبرده پیش از جلوس به مسند قدرت به منظور نشان دادن لیاقت و کاردانی خویش عده ای از زارعین شفت و رعایای گالش خود را مسلح کرده آهنگ پسیخان نمود و همه جا به بازرسی پرداخته و از محل اختفای جنگلیها پرس وجو می نمود تا اینکه به محلی به نام داوسار که به فاصله کمی از پسیخان واقع است رسید .

جنگلیها با اینکه در این هنگام تعدادشان بسیار کم بود (تقریبا 17 نفر) ولی چنان نفوذ معنوی بین مردم داشتند که آنها به مجرد احساس کوچکترین خطری به سرعت برق و باد جنگلیها را باخبر می ساختند و جنگلیها نیز با توجه به شرایط و امکانات یا اقدام به اجرای نقشه و تاکتیک جنگی خود می نمودند و یا در صورت ممکن نبودن اجرای تاکتیک جنگی محل را ترک می نمودند ; با این مقدمه عبدالرزاق پیش از آنکه علف های هرزه (به باور خودش) را با داس قدرت درو کند جنگلیها به سر وقتش رسیدند و در جنگی که فیما بینشان در گرفت اسمعیل نام یکی از همراهان عبدالرزاق که به شجاعت شهرت داشت به همراه یحیی خان طارمی ((دهدار تکرم)) و عموی عبدالرزاق به هلاکت رسیدند و غلامحسین نام با چند نفر دیگر اسیر گردیدند و خود عبدالرزاق با بقیه همراهانش گریخت و بدین طریق اولین تماس جنگلی ها با مخالفینشان به شرح مذکور به پایان رسید .

هیچ نظری موجود نیست: