قسمت دوازدهم (پیشروی و عقب نشینی قواء دولت - بخش دوم)
استاروسلسکی فرمانده کل قواء دولت فرمان عقب نشینی داد . شهر رشت بلافاصله تخلیه شد و به دنبال تخلیه رشت تعداد زیادی از ساکنینش دسته جمعی شروع به فرار کردند , فرار رشتی ها بی علت نبود چون از تلافی نیروی سرخ نسبت به خود بیمناک بودند ; این بیم از آنجا سرچشمه می گرفت که هنگام رانده شدن سرخ ها از شهرعده ای به عقب دارانشان حمله ور شده جمعی را خلع سلاح و عده ای را کشته بودند از این گذشته در پیشرویهای اردوی دولت از حیث تهیه وسایل زندگی و انواع خواربار و رساندن به جبهه و پرستاری از مجروحین آنچه لازمه کمک و مساعدت بود به جا آورده بودند . به این مهاجرت سریع و برق آسا نام فاجعه نهاده شد زیرا مهاجرین موفق نشدند پول های نقد و موجودی در صندوق ها را که به آنها احتیاج پیدا می شد بردارند و یا اشیاء سبک وزن و سنگین قیمت را از خانه هایشان ببرند و یا فرزندان و بستگانشان را از خطرات متصوره با خبر کنند . مادر از فرزند و خواهر از برادر بی اطلاع و دیوانه وار پیاده و سواره راه قزوین را در پیش گرفتند . شتاب و عجله آن قدر بی مطالعه و غیر منتظره صورت گرفت که عده ای از مهاجرین به علت سرما و نداشتن وسایل زندگی و حتی گرسنگی تلف شدند , کسانی که در رشت باقی ماندند چند تن از افراد سرشناس را نزد فرماندهان ایرانی گسیل کردند تا مگر توجهشان را به عدم تعرض به اهالی و انصراف از گرفتن انتقام جلب کنند و از حسن اتفاق آن که درخواست نمایندگان مردم شهر پذیرفته شد و تعرضی به کسی به عمل نیامد . اسرائی که قواء دولت با خود به قزوین آورد میانشان جمیل بیک ترک و نصرت بیک رئیس ستاد ارتش سرخ آذربایجان دیده می شدند همچنین چند تن از افراد منتسب به جنگل . نکته قابل ذکر این است که در تمام مدتی که قواء دولت و انقلاب با هم روبرو بوده و می جنگیده اند نظامیان انگلیس مخصوصا بعد از تخریب پل منجیل به هیچ وجه داخل در نبرد نشده و فقط دستور بگیر و به بند به زمامداران مسئول ایرانی می داده اند .
استاروسلسکی فرمانده کل قواء دولت فرمان عقب نشینی داد . شهر رشت بلافاصله تخلیه شد و به دنبال تخلیه رشت تعداد زیادی از ساکنینش دسته جمعی شروع به فرار کردند , فرار رشتی ها بی علت نبود چون از تلافی نیروی سرخ نسبت به خود بیمناک بودند ; این بیم از آنجا سرچشمه می گرفت که هنگام رانده شدن سرخ ها از شهرعده ای به عقب دارانشان حمله ور شده جمعی را خلع سلاح و عده ای را کشته بودند از این گذشته در پیشرویهای اردوی دولت از حیث تهیه وسایل زندگی و انواع خواربار و رساندن به جبهه و پرستاری از مجروحین آنچه لازمه کمک و مساعدت بود به جا آورده بودند . به این مهاجرت سریع و برق آسا نام فاجعه نهاده شد زیرا مهاجرین موفق نشدند پول های نقد و موجودی در صندوق ها را که به آنها احتیاج پیدا می شد بردارند و یا اشیاء سبک وزن و سنگین قیمت را از خانه هایشان ببرند و یا فرزندان و بستگانشان را از خطرات متصوره با خبر کنند . مادر از فرزند و خواهر از برادر بی اطلاع و دیوانه وار پیاده و سواره راه قزوین را در پیش گرفتند . شتاب و عجله آن قدر بی مطالعه و غیر منتظره صورت گرفت که عده ای از مهاجرین به علت سرما و نداشتن وسایل زندگی و حتی گرسنگی تلف شدند , کسانی که در رشت باقی ماندند چند تن از افراد سرشناس را نزد فرماندهان ایرانی گسیل کردند تا مگر توجهشان را به عدم تعرض به اهالی و انصراف از گرفتن انتقام جلب کنند و از حسن اتفاق آن که درخواست نمایندگان مردم شهر پذیرفته شد و تعرضی به کسی به عمل نیامد . اسرائی که قواء دولت با خود به قزوین آورد میانشان جمیل بیک ترک و نصرت بیک رئیس ستاد ارتش سرخ آذربایجان دیده می شدند همچنین چند تن از افراد منتسب به جنگل . نکته قابل ذکر این است که در تمام مدتی که قواء دولت و انقلاب با هم روبرو بوده و می جنگیده اند نظامیان انگلیس مخصوصا بعد از تخریب پل منجیل به هیچ وجه داخل در نبرد نشده و فقط دستور بگیر و به بند به زمامداران مسئول ایرانی می داده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر